امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Metallic

məˈtælɪk məˈtælɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more metallic
  • صفت عالی:

    most metallic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فلزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a metallic element
- عنصر فلزی
- metallic salts
- املاح فلزدار
- a metallic taste
- مزه‌ی فلز مانند (تند یا تلخ)
- metallic cloth
- پارچه‌ی زرق و برق‌دار
- a metallic sound
- صدای ناهنجار، صدای خشن
- a metallic substance
- ماده‌ی فلزمانند
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد metallic

  1. adjective Made of metal
    Synonyms: hard, rocklike, fusible, -ory, iron, leaden, silvery, golden, tinny, metal, stannic, metallurgic, mineral, geologic
    Antonyms: nonmetallic
  2. adjective Suggestive of metal; said especially of sound
    Synonyms: ringing, resounding, resonant, trumpet-tongued, clanging, clangorous

ارجاع به لغت metallic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «metallic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/metallic

لغات نزدیک metallic

پیشنهاد بهبود معانی