معنی meticulous به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

məˈtɪkjələs məˈtɪkjələs

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more meticulous
صفت عالی:
most meticulous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خیلی دقیق، موشکاف، باریک‌بین، ریزبین، وسواسی (شخص)، خیلی دقیق، موشکافانه، ریزبینانه (مشاهده و توجه و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Her meticulous presentation of details impressed everyone.

- ارائه‌ی موشکافانه‌ی جزئیات توسط او همه را تحت‌تأثیر قرار داد.

- The architect's meticulous planning and design resulted in a stunning and functional building.

- برنامه‌ریزی و طراحی خیلی دقیق معمار به احداث ساختمانی خیره‌کننده و کاربردی منجر شد.

- a meticulous researcher

- پژوهشگر موشکاف

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد meticulous

adjective detailed, perfectionist

Synonyms: accurate, cautious, conscientious, conscionable, crossing the t’s, dotting the i’s, exact, fastidious, fussy, heedful, microscopic, nitpicking, painstaking, particular, persnickety, picky, precise, punctilious, punctual, scrupulous, stickling, strict, thorough

Antonyms: careless, messy, sloppy, undetailed

ارجاع به لغت meticulous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «meticulous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/meticulous

لغات نزدیک meticulous

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی