امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mew

mjuː mjuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mews

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
جانورشناسی یاعو، مرغ نوروزی اروپایی، میومیوکردن، صدای گربه، پر ریختن، موی ریختن، عوض شدن، حبس کردن، در اصطبل نگه‌داری کردن، (در جمع) اصطبل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A man who had been mewed up for years in a damp cell.
- مردی که سالها در یک سلول مرطوب حبس شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mew

  1. noun The common gull of Eurasia and northeastern North America
    Synonyms: meow, mew gull, miaou, sea mew, miaow, larus-canus, miaul
  2. verb Cry like a cat
    Synonyms: meow
  3. verb To confine within a limited area.
    Synonyms: Also used with up: cage, coop, enclose, fence, immure, pen, shut in, shut up, wall

ارجاع به لغت mew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mew

لغات نزدیک mew

پیشنهاد بهبود معانی