امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Mezzo

    ˌmetsoʊsəˈprænoʊ ˈmetsəʊ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    adjective adverb noun plural
    (موسیقی) ملایم، میانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun plural adjective adverb
    (موسیقی) به‌طور ملایم، تاحدی
    adjective adverb noun plural
    (موسیقی) (مخفف) mezzo-soprano
    adjective adverb noun plural
    (موسیقی) رجوع شود به: mezzotint
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد mezzo

    1. adjective Situated at the center
      Synonyms: medium, medial, mean
    2. noun The female singing voice between contralto and soprano
      Synonyms: mezzo-soprano

    ارجاع به لغت mezzo

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mezzo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mezzo

    لغات نزدیک mezzo

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند