امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mighty

ˈmaɪti ˈmaɪti ˈmaɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    mightier
  • صفت عالی:

    mightiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
نیرومند، توانا، زورمند، قدرتمند، مقتدر، بزرگ، عظیم، محکم، قوی، پرتوان، قادر، قهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- he was more interested in serving the mighty than the poor
- او بیشتر علاقه‌مند بود که به قدرتمندان کمک کند تا به مسکینان
- Germany's mighty army smashed through Poland.
- ارتش نیرومند آلمان، لهستان را درهم کوبید.
- He overthrew the enemy with one mighty blow.
- دشمن را با یک ضربه‌ی محکم فرو افکند.
- the mighty Amazon river
- رودخانه‌ی عظیم آمازون
- The tiger is a mighty hunter.
- پلنگ شکارچی پرتوانی است.
- a mighty drinker
- مشروب‌خور قهار
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adverb informal
انگلیسی آمریکایی بسیار، خیلی، زیاد، یک دنیا
- a mighty wind
- باد بسیار شدید
- I am mighty happy to have met you!
- یک دنیا از ملاقات شما خوشنودم!
- I am mighty proud of you!
- خیلی به تو مباهات می‌کنم!
adjective
خارق‌العاده، غیرعادی، شگفت‌آور
- With a mighty roar, the lion asserted its dominance over the vast savannah.
- شیر با غرشی خارق‌العاده تسلط خود را بر ساوانای وسیع نشان داد.
- She possessed a mighty intellect that impressed everyone around her.
- او دارای عقل شگفت‌آوری بود که اطرافیانش را تحت‌تاثیر قرار می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mighty

  1. adjective forceful, powerful
    Synonyms: boss, doughty, hardy, indomitable, lusty, muscular, omnipotent, potent, powerhouse, puissant, robust, stalwart, steamroller, stout, strapping, strengthy, strong, strong as ox, sturdy, vigorous, wieldy
    Antonyms: delicate, powerless, weak
  2. adjective gigantic, monumental
    Synonyms: august, bulky, colossal, considerable, dynamic, eminent, enormous, extensive, extraordinary, grand, great, heroic, high, huge, illustrious, immense, imposing, impressive, intense, irresistible, large, magnificent, majestic, massive, moving, notable, prodigious, renowned, stupendous, titanic, towering, tremendous, vast
    Antonyms: insignificant, small, tiny, unimportant

Idioms

ارجاع به لغت mighty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mighty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mighty

لغات نزدیک mighty

پیشنهاد بهبود معانی