امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Million

    ˈmɪljən ˈmɪljən
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      millions

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun A2
    میلیون، هزار در هزار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - if I had one million
    - اگر یک میلیون داشتم
    - I have a million questions.
    - من یک عالمه سؤال دارم.
    - Millions of mosquitoes were flying around the lamp.
    - هزاران‌هزار پشه دور چراغ پرپر می‌زدند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد million

    1. noun An indeterminately great amount or number.
      Synonyms: trillion, zillion, billion, Often used in plural: jillion, multiplicity, ream, bushel, gob, heap, load, lot, oodles, passel, peck, scad, slew, wad, crore, jillion, gazillion
    2. noun The number that is represented as a one followed by 6 zeros
      Synonyms: 1000000, one thousand thousand, meg

    ارجاع به لغت million

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «million» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/million

    لغات نزدیک million

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی