امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Minister

    ˈmɪnəstər ˈmɪnɪstə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      ministered

    • شکل سوم:

      ministered

    • سوم‌شخص مفرد:

      ministers

    • وجه وصفی حال:

      ministering

    • شکل جمع:

      ministers

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B2
    وزیر، وزیر مختار، کشیش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - minister of finance
    - وزیر دارایی
    - a Methodist minister
    - کشیش متدیست
    - the minister of our church
    - کشیش کلیسای ما
    - a minister of evil
    - عامل شر و بدی
    verb - intransitive countable
    کمک کردن، خدمت کردن، پرستاری کردن
    - The church where he ministered for several years.
    - کلیسایی که در آن سال‌ها خدمت می‌کرد.
    - Ministering to a ninety-year-old man was not easy.
    - تر و خشک کردن پیرمرد نود ساله آسان نبود.
    - During the plague year, she ministered to the sick.
    - در سال وبایی از بیماران پرستاری کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد minister

    1. noun person in charge of church
      Synonyms: abbot, archbishop, archdeacon, bishop, chaplain, clergy, clergyperson, cleric, clerical, clerk, confessor, curate, deacon, dean, diocesan, divine, ecclesiastic, lecturer, missionary, monk, parson, pastor, preacher, prelate, priest, pulpiteer, rector, reverend, shepherd, vicar
    2. noun person high in government
      Synonyms: administrator, agent, aide, ambassador, assistant, cabinet member, consul, delegate, diplomat, envoy, executive, legate, liaison, lieutenant, officeholder, official, plenipotentiary, premier, prime minister, secretary
    3. verb help, serve
      Synonyms: accommodate, administer, aid, answer, attend, be solicitous of, cater to, cure, doctor, do for, foster, heal, nurse, pander, pander to, remedy, succor, take care of, tend, treat, wait on, watch over
      Antonyms: hurt, injure

    لغات هم‌خانواده minister

    ارجاع به لغت minister

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «minister» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/minister

    لغات نزدیک minister

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند