امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Miscreant

ˈmɪskriənt ˈmɪskriənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    miscreants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
(آدم) پست، رذل، بدجنس، بداندیش، (آدم) خدانشناس، (شخص) بیدین، رافضی، بدعت‌گذار، خبیث، بدخواه، بی‌وجدان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- We need to discourage miscreants.
- ما باید از بدجنسی جلوگیری کنیم.
- Sometimes when Jim acts like a miscreant, his wife kicks him out of the house.
- گاهی اوقات که جیم مثل یک آدم بدجنس رفتار می‌کند همسرش او را از خانه بیرون می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد miscreant

  1. adjective evil, immoral
    Synonyms: corrupt, criminal, degenerate, depraved, flagitious, infamous, iniquitous, nefarious, perverse, rascally, reprehensible, reprobate, unhealthy, unprincipled, vicious, villainous, wicked
    Antonyms: good, moral, nice
  2. noun person who is very bad, immoral
    Synonyms: blackguard, black sheep, bootlegger, bully, cad, caitiff, convict, criminal, culprit, delinquent, drunkard, evildoer, felon, fink, heel, hoodlum, jailbird, loafer, louse, lowlife, malefactor, outcast, outlaw, pickpocket, racketeer, rapscallion, rascal, rat, reprobate, rowdy, ruffian, scalawag, scamp, scoundrel, scum, sinner, sneak, vagabond, villain, wretch, wrongdoer
    Antonyms: goody-goody

ارجاع به لغت miscreant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «miscreant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miscreant

لغات نزدیک miscreant

پیشنهاد بهبود معانی