امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Misdemeanor

    ˌmɪsdəˈmiːnər ˌmɪsdəˈmiːnə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      misdemeanors

    توضیحات

    در انگلیسی بریتانیایی به جای misdemeanor از misdemeanour استفاده می‌شود.

    معنی

    noun countable
    انگلیسی آمریکایی حقوق جُنحه (در ایالات متحده، جنایتی که جدیت کمتری دارد و مجازات خفیف‌تری نسبت به جنایت دارد)، تخطی از قانون، گناه، بزه
    لغات تخصصی حقوق در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد misdemeanor

    1. noun sin, crime
      Synonyms: breach of law, criminality, dirt, dirty deed, dirty pool, fault, infringement, malefaction, misbehavior, misconduct, miscue, offense, peccadillo, slipup, transgression, trespass, villainy, violation, wrong, wrongdoing
      Antonyms: goodness

    ارجاع به لغت misdemeanor

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «misdemeanor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misdemeanor

    لغات نزدیک misdemeanor

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی