امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Misty

ˈmɪsti ˈmɪsti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    mistier
  • صفت عالی:

    mistiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
مه‌دار، مبهم، مه‌آلود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- In the morning the air was misty.
- در بامداد هوا مه‌آلود بود.
- My memory of my early childhood has become misty.
- خاطرات دوران آغازین کودکی برایم مبهم شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misty

  1. adjective filmy, obscure
    Synonyms: bleary, blurred, closed in, clouded, cloudy, dark, dewy, dim, enveloped, foggy, fuzzy, hazy, indistinct, murky, mushy, nebulous, opaque, overcast, shrouded, socked in, soupy, unclear, vague, vaporous

ارجاع به لغت misty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misty

لغات نزدیک misty

پیشنهاد بهبود معانی