امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mixed

mɪkst mɪkst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    mixes
  • وجه وصفی حال:

    mixing
  • صفت تفضیلی:

    more mixed
  • صفت عالی:

    most mixed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
مخلوط، آمیخته، درهم، قاتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a box of mixed nuts
- یک جعبه آجیل مخلوط
- mixed marriages
- ازدواج‌های چند ملیتی (یا چند نژادی)
- A racially mixed country.
- کشوری که از نظر نژادی همگون نیست.
- This road is for mixed traffic.
- این جاده ویژه‌ی انواع مختلف وسایط نقلیه است.
- a mixed school
- مدرسه‌ی مختلط
- Watch your tongue, we are in mixed company!
- جلو زبانت را بگیر اینجا هم زن هست و هم مرد!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mixed

  1. adjective assorted, combined
    Synonyms: alloyed, amalgamated, assimilated, assorted, blended, brewed, composite, compound, conglomerate, crossbred, crossed, different, disordered, diverse, diversified, embodied, fused, heterogeneous, hybrid, hybridized, incorporated, infused, interbred, interdenominational, joint, kneaded, married, merged, mingled, miscellaneous, mongrel, motley, multifarious, tied, transfused, united, varied, woven
    Antonyms: lone, single, singular, ummixed, uncombined

لغات هم‌خانواده mixed

ارجاع به لغت mixed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mixed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mixed

لغات نزدیک mixed

پیشنهاد بهبود معانی