امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mollusk

American: ˈmɑːləsk British: ˈmɑːləsk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( mollusc ) جانور نرم‌تن، حلزون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mollusk

  1. noun Invertebrate having a soft unsegmented body usually enclosed in a shell
    Synonyms: mollusc, abalone, chiton, clam, cuttlefish, limpet, snail, whelk, shellfish

ارجاع به لغت mollusk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mollusk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mollusk

لغات نزدیک mollusk

پیشنهاد بهبود معانی