امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mollycoddle

ˈmɑːliˌkɑːdl ˈmɒliˌkɒdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mollycoddled
  • شکل سوم:

    mollycoddled
  • سوم‌شخص مفرد:

    mollycoddles
  • وجه وصفی حال:

    mollycoddling
  • شکل جمع:

    mollycoddles

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
آدم ناز‌پرورده، شخص زن صفت، ناز کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His mother has turned him into a mollycoddle.
- مادرش او را نازنازی بارآورده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mollycoddle

  1. verb pamper
    Synonyms: baby, caress, cater to, coddle, cosset, dandle, fondle, indulge, overindulge, overprotect, pet, spoil, wait on

ارجاع به لغت mollycoddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mollycoddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mollycoddle

لغات نزدیک mollycoddle

پیشنهاد بهبود معانی