معنی Monday به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈmʌndeɪ ˈmʌndeɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

تقویم دوشنبه (سومین روز هفته در گاه‌شماری خورشیدی و اولین روز هفته در تقویم میلادی به جز در کشورهای ایالات متحده‌ی آمریکا و کانادا و ژاپن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I hate Mondays because I have to wake up early for work.

- از دوشنبه‌ها متنفرم چون برای رفتن به سر کار باید زود بیدار شوم.

- I have a doctor's appointment on Monday.

- دوشنبه وقت دکتر دارم.

- Monday is the start of the work week and the end of the weekend.

- دوشنبه شروع هفته‌ی کاری و پایان تعطیلات آخر هفته است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت Monday

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «Monday» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monday

لغات نزدیک Monday

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار