امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Morbid

ˈmɔːrbɪd ˈmɔːbɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more morbid
  • صفت عالی:

    most morbid

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناسالم، ناخوش، ویژه ناخوشی، مریض، وحشت‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a morbid alteration of skin color
- تغییر رنگ بیمار‌گونه‌ی پوست
- pathological anatomy
- کالبدشناسی وابسته به آسیب‌شناسی
- When I was ill, a lot of morbid thoughts passed through my mind.
- مریض که بودم اغلب اوقات فکر مرگ‌و‌میر به مغزم خطور می‌کرد.
- the morbid details of that story
- جزئیات هول‌انگیز آن داستان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد morbid

  1. adjective gloomy, nasty, sickly
    Synonyms: aberrant, abnormal, ailing, brooding, dark, deadly, depressed, despondent, diseased, dreadful, frightful, ghastly, ghoulish, grim, grisly, gruesome, hideous, horrid, infected, irascible, macabre, malignant, melancholy, monstrous, moody, pessimistic, saturnine, sick, somber, sullen, unhealthy, unnatural, unsound, unusual, unwholesome
    Antonyms: cheerful, happy, healthy, pleased, sound

ارجاع به لغت morbid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «morbid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/morbid

لغات نزدیک morbid

پیشنهاد بهبود معانی