امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Motherland

    ˈmʌðərlænd ˈmʌðəlænd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    میهن، مادر میهن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Greece: the motherland of democracy
    - یونان: میهن اصلی دموکراسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد motherland

    1. noun The country where you were born
      Synonyms: fatherland, mother-country, homeland, country-of-origin, native-land

    ارجاع به لغت motherland

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «motherland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/motherland

    لغات نزدیک motherland

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی