امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Motivated

ˈmoʊt̬ɪveɪt̬ɪd ˈməʊtɪveɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    motivates
  • وجه وصفی حال:

    motivating
  • صفت تفضیلی:

    more motivated
  • صفت عالی:

    most motivated

معنی

adjective
باانگیزه، خیلی مشتاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد motivated

  1. verb Stimulate, instigate
    Synonyms: inspirited, inspired, encouraged, emboldened, cheered, animated
    Antonyms: depressed, disconcerted, discouraged, dissuaded
  2. verb Give an incentive for action
    Synonyms: stimulated, provoked, moved, propelled, prompted, triggered, caused, spurred, incited, impelled, instigated, induced, inspired, stirred, goaded, fired, prodded, pricked, whetted, piqued, aroused, excited, influenced, inflamed, galvanized, fomented, fostered
  3. adjective Provided with a motive or given incentive for action
    Antonyms: unmotivated

لغات هم‌خانواده motivated

ارجاع به لغت motivated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «motivated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/motivated

لغات نزدیک motivated

پیشنهاد بهبود معانی