امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mud

mʌd mʌd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
گل، گل‌ولای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The child's shoes were covered with mud.
- کفش‌های بچه از گل پوشیده بود.
- a mud dwelling
- خانه‌ی گلی
- The children enjoyed playing in the mud.
- بچه‌ها از بازی در گل‌ولای لذت بردند.
- After the rain, the backyard was covered in thick mud.
- پس از بارش باران، حیاط خلوت را گل غلیظی پوشانده بود.
noun
تهمت، گفته‌ی افتراآمیز
- The work environment was filled with mud.
- محیط کار پر از تهمت بود.
- The singer received a lot of mud from critics after her latest album was released.
- این خواننده پس از انتشار تازه‌ترین آلبومش، گفته‌ی افتراآمیز زیادی از سوی منتقدان دریافت کرد.
verb - transitive
گل‌آلود کردن، گل‌مالی کردن
- The children gleefully mudded each other.
- بچه‌ها یکدیگر را گل‌مالی کردند.
- Be careful not to step in the puddle and mud your shoes.
- مراقب باشید که در گودال آب قدم نزنید و کفش‌های خود را گل‌آلود نکنید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mud

  1. noun wet dirt
    Synonyms: clay, mire, muck, ooze, silt, slab, sludge, slush

ارجاع به لغت mud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mud

لغات نزدیک mud

پیشنهاد بهبود معانی