امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Muffle

ˈmʌfl ˈmʌfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    muffled
  • شکل سوم:

    muffled
  • سوم‌شخص مفرد:

    muffles
  • وجه وصفی حال:

    muffling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
چیزی که صدا را از بین ببرد، صدا خفه‌کن، پیچیدن، دم دهان کسی را گرفتن، چشم بستن، خاموش کردن، ساکت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The weather was cold and we were all muffled up in scarves.
- هوا سرد بود و ما همه شال گردن پیچیده بودیم.
- Dark, heavy curtains muffled the windows.
- پرده‌های تیره‌رنگ و سنگین پنجره‌ها را پوشانده بود.
- The heavy curtains muffle the sound of the street.
- پرده‌های سنگین صداهای خیابان را خفه می‌کند.
- We must muffle all these gossips.
- ما بایستی همه‌ی این شایعات را خفه کنیم.
- Those arrests were designed to muffle all criticism.
- آن بازداشت‌ها برای خاموش‌کردن هرگونه انتقاد بود.
- The muffle of thunder coming from the other side of the hill.
- صدای خفه‌ی رعد که از آن سوی تپه به گوش می‌رسید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muffle

  1. verb suppress, make quiet
    Synonyms: conceal, cover, cushion, dampen, deaden, decrease, drown, dull, envelop, gag, hide, hush, mellow, mute, muzzle, put the lid on, quieten, shut down, silence, sit down on, smother, soften, soft-pedal, squelch, stifle, subdue, tone down, wrap
    Antonyms: blab, let loose, tell

ارجاع به لغت muffle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/muffle

لغات نزدیک muffle

پیشنهاد بهبود معانی