امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mummify

ˈmʌmɪfaɪ ˈmʌmɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mummified
  • شکل سوم:

    mummified
  • سوم‌شخص مفرد:

    mummifies
  • وجه وصفی حال:

    mummifying

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive adverb
مومیایی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Egyptians used to mummify their dead.
- مصری‌ها مردگان خود را مومیایی می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mummify

  1. verb Dry up and shrivel due to complete loss of moisture
    Synonyms: dry up, embalm, mortify
  2. verb To make or become no longer fresh or shapely because of loss of moisture
    Synonyms: dry up, sear, shrivel, wither, wizen

ارجاع به لغت mummify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mummify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mummify

لغات نزدیک mummify

پیشنهاد بهبود معانی