امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Muscular

ˈmʌskjələr ˈmʌskjələ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more muscular
  • صفت عالی:

    most muscular

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عضلانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- muscular pain
- درد ماهیچه
- Mohsen was a tall, muscular man.
- محسن مردی بلند قامت و عضلانی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muscular

  1. adjective powerfully built
    Synonyms: able-bodied, athletic, brawny, bruising, burly, fibrous, hefty, Herculean, hulky, husky, lusty, mighty, muscled, powerful, powerhouse, pumped up, ripped, robust, ropy, sinewy, stalwart, stout, strapping, stringy, strong, sturdy, tiger, tough, vigorous, well-built, wiry
    Antonyms: delicate, flabby, infirm, skinny, weak

ارجاع به لغت muscular

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muscular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/muscular

لغات نزدیک muscular

پیشنهاد بهبود معانی