امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mustache

ˈmʌstæʃ məˈstɑːʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mustaches

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی به‌جای mustache از moustache استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی آمریکایی سبیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- handlebar mustache
- سبیل چخماقی
- He styled his mustache with great care each morning.
- او هر روز صبح سبیل‌های خود را با دقت زیاد حالت می‌داد.
noun countable
سبیل (در اطراف دهان پستانداران)
- The cat groomed its mustache carefully after eating.
- گربه بعداز غذا خوردن سبیل‌هایش را با دقت مرتب کرد.
- The rabbit's mustache twitched as it sniffed the air.
- سبیل خرگوش درحالی‌که هوا را بو می‌کرد، تکان می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mustache

  1. noun An unshaved growth of hair on the upper lip
    Synonyms: moustache, moustachio, handlebars, soup-strainer

ارجاع به لغت mustache

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mustache» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mustache

لغات نزدیک mustache

پیشنهاد بهبود معانی