امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Naive

naɪˈiːv naɪˈiːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more naive
  • صفت عالی:

    most naive

توضیحات

شکل‌های نوشتاری دیگر این لغت: naïve و naïf

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
ساده‌دل، زودباور، کودک‌مآب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Don't be so naive!
- این‌قدر ساده‌دل نباش!
- They termed him naive but he did not care.
- او را زودباور خواندند ولی او توجهی به این حرف‌ها نداشت.
- He was naïve enough to believe that the Emperor was a God.
- او آن‌قدر کودک‌مآب بود که باور می‌کرد امپراتور خداست.
adjective
آزمایش‌نشده، تحت‌ آزمایش‌ قرارنگرفته
- naive rats
- موش‌های آزمایش‌نشده
adjective
پزشکی بکر (پیش‌تر در معرض آنتی‌ژن قرار نگرفته باشد)
- naive T cells
- لنفوسیت‌های تی بکر
adjective
ساده، بی‌تکلف، خام، بی‌تجربه، مبتدی
- naïve murals
- نقاشی‌های دیواری ساده
- The sketches in his notebook were incredibly naïve.
- طرح‌های موجود در دفترچه‌ی یادداشت او بسیار ساده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد naive

  1. adjective childlike, trusting
    Synonyms: aboveboard, artless, callow, candid, confiding, countrified, credulous, forthright, frank, fresh, green, guileless, gullible, harmless, ignorant, impulsive, ingenuous, innocent, innocuous, instinctive, jejune, lamb, like a babe in the woods, natural, open, original, patsy, plain, simple, simple-minded, sincere, spontaneous, square, sucker, unaffected, unjaded, unpretentious, unschooled, unsophisticated, unsuspecting, unsuspicious, untaught, unworldly, virgin, wide-eyed
    Antonyms: experienced, leery, skeptical, wise

ارجاع به لغت naive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «naive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/naive

لغات نزدیک naive

پیشنهاد بهبود معانی