معنی nationalism به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈnæʃnəlɪzm ˈnæʃnəlɪzm

معنی

noun adjective uncountable

ملت‌پرستی، ملت‌گرایی، ملیت، ناسیونالیزم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nationalism

noun The doctrine that nations should act independently (rather than collectively) to attain their goals

Synonyms: patriotism, provincialism, chauvinism, jingoism

Antonyms: internationalism
noun The doctrine that your national culture and interests are superior to any other

Antonyms: multiculturalism, internationalism

لغات هم‌خانواده nationalism

noun
nation, national, multinational, nationalism, nationalist, nationality, nationalization, nationhood, international, internationalism, internationalist, internationalization
adjective
national, international, multinational, nationalist, nationalistic, nationalized, internationalist
verb - transitive
nationalize, internationalize
adverb
nationally, internationally

ارجاع به لغت nationalism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «nationalism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nationalism

لغات نزدیک nationalism

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند