معنی native language به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

neɪtɪv ˈlæŋɡwɪdʒ neɪtɪv ˈlæŋɡwɪdʒ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زبان بومی، زبان مادری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- My native language is Spanish.

- زبان مادری من اسپانیایی است.

- I love speaking in my native language with my family and friends.

- عاشق صحبت کردن با خانواده و دوستانم به زبان بومی‌ام هستم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت native language

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «native language» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/native-language

لغات نزدیک native language

- native american
- native land
- native language
- native son
- native-born

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند