معنی needlepoint به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈniːdlpɔɪnt ˈniːdlpɔɪnt

معنی‌ها

noun

گلدوزی، توری‌دوزی، برودری‌دوزی، بافتن طرح با نخ پشمی بر روی کرباس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun

پارچه‌ی توری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد needlepoint

noun Lace worked with a needle in a buttonhole stitch on a paper pattern

Synonyms: point lace
noun Embroidery consisting of allover embroidered canvas resembling tapestry

Synonyms: needlepoint embroidery

ارجاع به لغت needlepoint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «needlepoint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/needlepoint

لغات نزدیک needlepoint

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند