امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nestling

ˈnestlɪŋ / / ˈneslɪŋ ˈnestlɪŋ / / ˈneslɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nestlings

معنی

noun
جوجه آشیانه، بچه پرندگان، آشیان‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nestling

  1. noun An infant
    Synonyms: fledgling, chick, suckling, infant
  2. verb Position comfortably
    Synonyms: snuggling, nuzzling, cuddling, huddling, sheltering, snugging, lodging, embracing, embedding, caressing
  3. noun Young bird not yet fledged
    Synonyms: baby-bird, child, kid, youngster, minor, shaver, nipper, small-fry, tiddler, tike, tyke, fry

ارجاع به لغت nestling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nestling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nestling

لغات نزدیک nestling

پیشنهاد بهبود معانی