معنی nicely به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈnaɪsli ˈnaɪsli

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more nicely
صفت عالی:
most nicely

معنی

adverb

خوب، به‌خوبی، به‌طور رضایت‌بخش، از روی باریک‌بینی، بادقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nicely

adjective In a becoming manner

Synonyms: winsomely, invitingly, charmingly
adjective Carefully

Synonyms: rightly, correctly, conscientiously
adjective In a welcome manner

Synonyms: pleasantly, pleasingly, amiably, winningly, creditably, acceptably, excellently, distinctively, happily, felicitously, triumphantly, admirably, desirably, pleasurably, attractively, likably, enjoyably, beautifully, graciously, charmingly, finely

Antonyms: badly, unfortunately, unsuccessfully

ارجاع به لغت nicely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «nicely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nicely

لغات نزدیک nicely

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی