امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nonconformity

ˌnɑːnkənˈfɔːrməti ˌnɒnkənˈfɔːmɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
ناپیروی، عدم رعایت، عدم تشابه، عدم موافقت، معاندت، ناهمنوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- His nonconformity to the traditions of his society cost him dearly.
- ناهماهنگی(عدم پیروی) او با سنت‌های جامعه برایش گران تمام شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonconformity

  1. noun belief, behavior different from most
    Synonyms: bohemianism, breach, contumaciousness, denial, disaffection, disagreement, disapprobation, disapproval, discordance, disobedience, dissent, eccentricity, exception, heresy, heterodoxy, iconoclasm, insubordination, lawlessness, mutinousness, negation, nonacceptance, nonagreement, noncompliance, nonconsent, objection, opposition, originality, recalcitrance, recusance, recusancy, rejection, strangeness, transgressiveness, unconventionality, uniqueness, unorthodoxy, unruliness, veto, violation
    Antonyms: compliance, conformity, obedience, orthodoxy

ارجاع به لغت nonconformity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonconformity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonconformity

لغات نزدیک nonconformity

پیشنهاد بهبود معانی