امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Noose

nuːs nuːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nooses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
کمند، خفت، دام، بند، تله، در کمند انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They put the noose around his neck.
- حلقه‌ی دار را به دور گردنش انداختند.
- the matrimonial noose
- دام ازدواج
- to noose a snake
- مار را به دام انداختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noose

  1. noun A loop formed in a cord or rope by means of a slipknot; it binds tighter as the cord or rope is pulled
    Synonyms: hitch, loop, snare, lasso, running-knot, ensnare, entrap, hang, running noose, lariat, tie, trap, gin, slip-noose

ارجاع به لغت noose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/noose

لغات نزدیک noose

پیشنهاد بهبود معانی