تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نه حتی یک (عدد و غیره)
نه تنها ... بلکه (هم)
نه تنها ... بلکه (همچنین)
باور کردنی نیست
اصلاً، ابداً، هیچ
... چارهای ندارد جز ...
معرفت (انجام کاری را) نداشتن
احتمال زیادی وجود ندارد، جای ترس نیست
نه کم، بسیار، خیلی
1- تأمل، درنگ، باتأنی، آهستگی 2- بیمیل، بیاشتیاق
not have the first idea (about something)
(دربارهی چیزی) اصلاً اطلاع نداشتن
اسمش در آخر ذکر میشود؛ ولی از دیگران کمتر نیست، آخر از همه اما نه بیاهمیتترین
کم نه، خیلی، بسیار
اصلاً، بههیچ وجه
نبایستی، نمیبایستی، نباید
بههیچوجه، اصلاً، ابداً، نه حتی یک ذره
محتملاً، به احتمال زیاد
1- چرا نه، به چه علت نه 2- (بهمنظور دادن پیشنهاد) آیا بهتر نیست که
1- ابداً، اصلاً، بههیچوجه 2- (تعارف) خواهش می کنم، مانعی ندارد
بههرحال، در همه حال، در هر صورت، خواهناخواه (برای بیان مواردی به کار میرود که تحت هر شرایطی به نتیجهی یکسانی ختم میشوند)
یک غاز هم ندادن، یک پول سیاه هم ندادن
یک غاز هم نیرزیدن، یک پول سیاه هم ارزش نداشتن
اصلاً نشناختن، اصلاً به جا نیاوردن
نباید گول ظواهر را خورد
نه همه کس
is not getting (going) anywhere
به جایی نمیرسد، موفق نخواهد شد
نه در این نزدیکیها، دور
(عامیانه) نه بد، نسبتاً خوب
(عامیانه) نه آنچنان بد، قابلقبول
(عامیانه) تعجب خود را نشان ندادن
میخوای باور کن میخوای باور نکن، شاید باورت نشه، (تأکید) واقعاً
not as black as it is painted to be
آنقدرها هم که میگویند بد نیست
not breathe a word of (or about) something
(درباره چیزی) اصلاً حرف نزدن، افشا نکردن
(انگلیس - عامیانه) دوست نداشتن
look as if butter would not melt in one's mouth
تظاهر به کمرویی کردن، کمرو و معصوم به نظر آمدن
به خوبی چیز دیگری نبودن، به پای چیز دیگری نرسیدن، به گرد کسی نرسیدن
کاری که به زحمتش نمیارزد.
there is not enough room to swing a cat
جا کم است، اینجا کوچک است
(انگلیس) به هیچوجه، ابداً
too many chiefs and not enough indians (or all chiefs and no indians)
(عامیانه) وضعی که طی آن همه میخواهند دستور بدهند و ریاست کنند و کسی نیست که کارها را انجام دهد
little to choose between (or not much to choose between)
با هم فرق ندارند، مثل هم هستند
not care (or give) a continental
(امریکا) اصلاً اهمیت ندادن، خم به ابرو نیاوردن
(امریکا) ارزش یک پول سیاه را نداشتن، یک غاز نیرزیدن
(عامیانه - ناپسند) بیارزش، خیلی بد
not darken one's door (or doorway)
به خانهی کسی نرفتن، (به جایی) نرفتن
(عامیانه) بیتجربه، ناآزموده، تازه کار
برای زنده ماندن بخور؛ (ولی) برای خوردن زندگی نکن!
اصلاً ندانستن، کاملاً بیاطلاع بودن
not care (or give) a fig for (somebody or something)
اصلاً اهمیت ندادن (به چیزی یا کسی)، ناچیز شمردن، عین خیال (کسی) نبودن
کاملاً بیارزش
وحشت یا شگفتی یا شرم از خود نشان ندادن، خونسرد ماندن، اصلاً اهمیت ندادن
بخش کوچکی از، فقط کمی از
(بهویژه در مورد کمک) اصلاً کاری نکردن، هیچ نکوشیدن
not care (or give) a hang about
عین خیال (کسی) نبودن، کک (کسی) نگزیدن، بیخیال بودن
(not) make heads or tails of something
فهمیدن، درک کردن، سر درآوردن از چیزی (معمولاً بهصورت منفی میآید)
اجازه ندادن، مسموع ندانستن، مورد بررسی قرار ندادن
از خودداری عاجز بودن، ناتوان بودن (در جلوگیری)، اختیار دست خود (کسی)نبودن
judge not, that ye be not judged
(انجیل) دربارهی دیگران قضاوت نکن تا خودت مورد قضاوت قرار نگیری.
اصلاً نشناختن
من که خبر ندارم، من بیاطلاعم
اصلاً، ابداً، نه حتی یک ذره
(عامیانه) دلیل و بهانه و مدرک یا شاهدی نداشتن، اصلاً حق یا شایستگی نداشتن
(عامیانه) اصلاً، هرگز، ابداً، به هیچوجه
(عامیانه) ابداً، بههیچ وجه، اصلاً نه
چه رسد به، حتی اگر ... را ذکر نکنیم، صرفنظر از
پردهپوشی نکردن، رکبودن
اغلب، اکثراً، معمولاً
واکنش نشان ندادن، تکان نخوردن
بسیار، خیلی
as often as not (more often than not)
اکثراً، بیشتر اوقات
one swallow does not make a summer
با یک گل بهار نمیشود
not worth the paper it's written on
(قرارداد یا دستنوشته) بیاعتبار، بیارزش
not be a patch on somebody (or something)
به خوبی قبلیها نبودن، به پای کس یا چیز دیگر نرسیدن
people who live in glass houses should not throw stone
اشخاص آسیبپذیر نباید به دیگران حمله کنند، شیشهفروش نباید سنگپرانی کند
اصلاً اهمیت ندادن، بیتفاوت بودن
(عامیانه) اصلاً اهمیت ندادن
(عامیانه) بیارزش، بیمصرف، اصلاً بهدرد نخور
ابداً، اصلاً، بههیچوجه
(همهاش) خوب و لذتبخش نیست
(چیزی که) نباید کمارزش یا کماهمیت تلقی شود
هر چهقدر هم که پاداش آن باشد
(عامیانه) خل
there are none so blind as those who will not see
آنان که چشم دارند و نمیبینند از همه کورترند
از هیچ ترفندی فروگذار نکردن، به همهی حیلهها متوسل شدن
و غیره، و خیلی چیزهای دیگر
(امریکا - عامیانه) کاملاً بیارزش
(عامیانه) جای نگرانی نیست!، بیم به دل راه ندهید!
not worth a damn (or a straw etc.)
کاملاً بیارزش
nothing (or not much) to write home about
غیرجالب توجه، پیشپا افتاده، آنچه که آش دهانسوزی نیست
از پشت کوه نیامدن
یک تخته کم داشتن، عقل درستوحسابی نداشتن، باهوش نبودن، خُل بودن، احمق بودن
دریغ از ذرهای ادب و احترام، دریغ از ذرهای معرفت و نجابت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «not» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/not