امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nub

nʌb nʌb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
برآمدگی، قلنبه، تکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nub

  1. noun core, gist
    Synonyms: basic, bottom line, crux, essence, heart, kernel, meat, meat and potatoes, nitty-gritty, nubbin, nucleus, pith, point, short, substance, upshot
    Antonyms: exterior, outside
  2. noun bump, knot
    Synonyms: bulge, knob, lump, node, protuberance, swelling

ارجاع به لغت nub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nub

لغات نزدیک nub

پیشنهاد بهبود معانی