امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nun

nʌn nʌn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nuns

معنی

noun
راهبه، تارک دنیا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nun

  1. noun woman in religious order
    Synonyms: abbess, anchorite, canoness, mother superior, postulant, prioress, religious woman, sister, vestal
    Antonyms: monk

ارجاع به لغت nun

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nun» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nun

لغات نزدیک nun

پیشنهاد بهبود معانی