امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Occupant

ˈɑːkjəpnt ˈɒkjəpənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    occupants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ساکن، مستأجر، اشغال‌کننده link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The occupant of the nearby apartment.
- کسی که در آپارتمان مجاور زندگی می‌کند.
- the first occupant of the post of assistant to the president
- اولین متصدی مقام معاونت رئیس‌جمهوری
- the occupants of the car
- سرنشینان اتومبیل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد occupant

  1. noun person who resides in a place
    Synonyms:
    resident inhabitant dweller tenant occupier householder resider denizen user holder possessor lessee addressee incumbent indweller
    Antonyms:
    displaced person

لغات هم‌خانواده occupant

ارجاع به لغت occupant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occupant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/occupant

لغات نزدیک occupant

پیشنهاد بهبود معانی