امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Ocular

    ˈɑːkjələr ˈɒkjələ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun adjective
    چشمی، بصری، باصره‌ای، وابسته به دید چشم، فطری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - ocular proof
    - اثبات بصری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ocular

    1. adjective Relating to or using sight
      Synonyms: optic, optical, visual, eye, ophthalmic, sight, visible, opthalmic
    2. adjective Visible; - Shakespeare
      Synonyms: visual, viewed, perceived visually, beheld
    3. noun Combination of lenses at the viewing end of optical instruments
      Synonyms: eyepiece

    ارجاع به لغت ocular

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ocular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ocular

    لغات نزدیک ocular

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند