امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Oddity

ˈɑːdət̬i ˈɒdəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    oddities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
چیز عجیب‌و‌غریب، غرابت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the oddity of that situation
- غیرعادی بودن آن وضع
- He was visited by all kinds of oddities.
- همه‌جور آدم‌های عجیب و غریب به ملاقات او می‌رفتند.
- an oddity of nature
- خارق‌العاده، عجیب‌الخلقه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oddity

  1. noun abnormality
    Synonyms: anomaly, bizarreness, characteristic, conversation piece, curiosity, eccentricity, extraordinariness, freak, freakishness, idiosyncrasy, incongruity, irregularity, kink, oddness, outlandishness, peculiarity, phenomenon, queerness, quirk, rarity, singularity, strangeness, unconventionality, unnaturalness
    Antonyms: convention, habit, norm, normality, regularity, standard, usualness
  2. noun person who is very different
    Synonyms: case, character, duck, eccentric, fish out of water, maverick, misfit, odd bird, original, rara avis, screwball, weirdo
    Antonyms: conservative, normal

لغات هم‌خانواده oddity

  • noun
    oddity
  • adjective
    odd
  • adverb
    oddly

ارجاع به لغت oddity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oddity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oddity

لغات نزدیک oddity

پیشنهاد بهبود معانی