معنی olid به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈoʊ.lɪd ˈəʊ.lɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

متعفن، بدبو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- His shoes carried an olid odor after the long hike.

- کفش‌هایش بعد از پیاده‌روی طولانی بوی بدی داشتند.

- We decided to leave the olid area and find fresh air.

- تصمیم گرفتیم ناحیه‌ی بدبو را ترک کنیم و هوای تازه پیدا کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت olid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «olid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/olid

لغات نزدیک olid

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی