امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    On Guard

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    مراقب، هوشیار، گوش‌به‌زنگ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - on guard police
    - پلیس گوش‌به‌زنگ
    - on guard men
    - مردان هوشیار
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد on guard

    1. adjective defensive
      Synonyms:
      defending protecting guarding cautious watchful alert vigilant preventive safeguarding averting checking withstanding warding off preservative expectant
    1. adverb feeling wary
      Synonyms:
      careful cautious wary guarded watchful alert mindful heedful vigilant observant defensive on one's guard on the lookout on one's toes

    ارجاع به لغت on guard

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «on guard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/on-guard

    لغات نزدیک on guard

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی