امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    On Ice

    ɑn aɪs ɒn aɪs
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    idiom phrase
    در یخ (غذا و نوشیدنی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - I always keep a pitcher of lemonade on ice.
    - همیشه یک پارچ لیموناد در یخ می‌گذارم.
    - Please put the champagne on ice.
    - لطفاً شامپاین را در یخ بگذارید.
    idiom phrase
    معلق (طرح و برنامه و غیره)
    - The new project is on ice until further notice.
    - پروژه‌ی جدید تا اطلاع ثانوی معلق است.
    - The construction of the building is on ice until the weather improves.
    - تا زمانی که هوا بهبود یابد، ساخت‌وساز ساختمان معلق است.
    phrase
    قطعی (پیروزی و غیره)
    - Our victory was on ice.
    - پیروزی ما قطعی بود.
    - His success is on ice.
    - موفقیتش قطعی است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت on ice

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «on ice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/on-ice

    لغات نزدیک on ice

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار