معنی one-horse به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌwʌnˈhɔːrs ˌwʌnˈhɔːs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تک‌اسبه، یک‌اسبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The small, one-horse carriage trundled along the country road.

- کالسکه‌ی کوچک تک‌اسبه در امتداد جاده‌ی روستایی به‌آرامی حرکت می‌کرد.

- The one-horse carriage slowly made its way down the cobblestone street.

- کالسکه‌ی یک‌اسبه به‌آرامی به سمت پایین خیابان سنگ‌فرش رفت.

adjective informal

کوچک، کم‌اهمیت، ناچیز

- The one-horse town had only a store.

- این شهر کوچک فقط یک فروشگاه داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد one-horse

adjective Small in size

Synonyms: small, inadequate, junky
adjective Small and remote and insignificant

Synonyms: jerkwater, pokey, poky

ارجاع به لغت one-horse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «one-horse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/one-horse

لغات نزدیک one-horse

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی