امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Onerous

ˈɑː- / / ˈoʊ- ˈɒnərəs / / ˈəʊ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سنگین، گران، شاق، دشوار، طاقت‌فرسا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- onerous duties
- مسئولیتهای سنگین
- onerous property
- ملک پر دردسر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد onerous

  1. adjective difficult; requiring hard labor
    Synonyms: arduous, austere, backbreaking, burdensome, crushing, cumbersome, demanding, difficult, distressing, embittering, exacting, excessive, exhausting, exigent, fatiguing, formidable, galling, grave, grinding, grueling, hard, harsh, headache, heavy, intolerable, irksome, laborious, merciless, oppressive, overpowering, overtaxing, painful, plodding, ponderous, pressing, responsible, rigorous, serious, severe, strenuous, taxing, tiresome, tiring, toilsome, troublesome, vexatious, weighty
    Antonyms: common, easy, light, trivial

ارجاع به لغت onerous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «onerous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/onerous

لغات نزدیک onerous

پیشنهاد بهبود معانی