امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Oomph

ʊmf ʊmf ʊmf ʊmf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable informal
جاذبه، جذبه، دلربایی، نشاط، سرزندگی، انرژی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She added an extra oomph to her performance.
- او دلربایی بیشتری به اجرایش اضافه کرد.
- The athlete's determination and oomph helped her win the race.
- عزم و سرزندگی ورزشکار به او کمک کرد مسابقه را برنده شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oomph

  1. noun energy
    Synonyms: animation, ardor, birr, dash, drive, effectiveness, endurance, exertion, fire, force, forcefulness, fortitude, get-up-and-go, go, hardihood, initiative, intensity, juice, life, liveliness, might, moxie, muscle, pep, pizzazz, pluck, potency, power, punch, spirit, stamina, steam, strength, vigor, vim, virility, vitality, zeal, zest, zing, zip

ارجاع به لغت oomph

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oomph» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oomph

لغات نزدیک oomph

پیشنهاد بهبود معانی