امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Os

ɑːs ˌəʊ ˈes
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ossa

معنی‌ها

noun
دهان، روزنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
symbol uncountable
شیمی عنصر شیمیایی (Os) اسمیم، عنصر اسمیم (نماد شیمیایی عنصر Osmium)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد os

  1. noun Rigid connective tissue that makes up the skeleton of vertebrates
    Synonyms: osmium, bone, atomic number 76
  2. noun (computer science) software that controls the execution of computer programs and may provide various services
    Synonyms: operating system
  3. noun The left eye
    Synonyms: oculus sinister

ارجاع به لغت os

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «os» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/os

لغات نزدیک os

پیشنهاد بهبود معانی