امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overlapping

ˌoʊvəˈlæpɪŋ ˌəʊvəˈlæpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    overlapped
  • شکل سوم:

    overlapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    overlaps

معنی

adverb
رویهم افتاده، دارای اشتراک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overlapping

  1. verb Lie over something else
    Synonyms: intersect, overlap, flapping, overlaying, intersecting, overhanging, covering
    Antonyms: dividing, separating
  2. noun Covering with a design in which one element covers a part of another (as with tiles or shingles)
    Synonyms: imbrication, lapping
  3. adjective
    Synonyms: coinciding, coincidental, overlying, imbricate, super-imposed, imbricated.--n.imbrication, extending, jugate, protruding, projecting, lapstrake, obvolute, obvoluted

ارجاع به لغت overlapping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overlapping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overlapping

لغات نزدیک overlapping

پیشنهاد بهبود معانی