امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pan-fry

ˈpænˈfraɪ ˈpænˈfraɪ pænfraɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
در ماهیتابه سرخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pan-fry

  1. Synonyms: frizz, frizzle, fry, griddle, pan, saut, sear, stir-fry {compare deep fry}

ارجاع به لغت pan-fry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pan-fry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pan-fry

لغات نزدیک pan-fry

پیشنهاد بهبود معانی