امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pantry

ˈpæntri ˈpæntri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pantries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پستو، کمد موادغذایی، انباری موادغذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I found a few expired items in the pantry.
- چند مورد تاریخ‌مصرف‌گذشته در پستو پیدا کردم.
- The pantry door creaked as I opened it.
- هنگامی‌ که درب کمد موادغذایی را باز کردم، به صدا در آمد.
noun countable
آبدارخانه، آشپزخانه (در هتل یا بیمارستان)
- The hotel's pantry was stocked with all the necessary ingredients for a delicious meal.
- آشپزخانه‌ی هتل با تمام مواد لازم برای یک غذای خوشمزه پر شده بود.
- The hospital's pantry was always bustling with activity as the chefs prepared meals for patients.
- آشپزخانه‌ی بیمارستان همیشه پر از فعالیت بود؛ زیرا سرآشپزها برای بیماران غذا درست می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pantry

  1. noun kitchen storage room
    Synonyms: buttery, cellar, chamber, closet, cupboard, larder, store room

ارجاع به لغت pantry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pantry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pantry

لغات نزدیک pantry

پیشنهاد بهبود معانی