امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Parallelism

    American: ˈpærəlelɪzm British: ˈpærəlelɪzm
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective
    موازات، برابری، همسانی، مشابهت، ترادف عبارات، اشتراک وجه، تقارن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - lack of parallelism in the bars
    - فقدان هم‌راستایی در میله‌ها
    - the parallelism of these two countries' interests
    - تشابه علایق این دو کشور
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد parallelism

    1. noun The quality or state of being alike
      Synonyms: correspondence, affinity, similarity, likeness, alikeness, analogy, comparison, resemblance, similitude, uniformity, uniformness

    لغات هم‌خانواده parallelism

    ارجاع به لغت parallelism

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «parallelism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parallelism

    لغات نزدیک parallelism

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار