امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Parentage

ˈpernt̬ɪdʒ ˈpeərəntɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
نسب، تبار، اصل و نسب، سرچشمه، زادگر، مقام مادری یا پدری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Can you give me more information about his parentage?
- آیا می‌توانی درباره‌ی اصل و نسب او اطلاعات بیشتری به من بدهی؟
- It is sometimes difficult to determine the parentage of a given idea.
- تعیین سرچشمه‌ی یک اندیشه‌ی به‌خصوص گاهی دشوار است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parentage

  1. noun One's ancestors or their character or one's ancestral derivation
    Synonyms: ancestry, birth, blood, bloodline, descent, extraction, family, genealogy, line, lineage, origin, pedigree, seed, stock, grandfatherhood, grandmotherhood, grandparentage
  2. noun The descendants of one individual
    Synonyms: ancestry, origin, lineage, birth, line, line of descent, descent, paternity, bloodline, blood line, blood, pedigree, stemma, stock
  3. noun The state of being a parent
    Synonyms: parenthood

ارجاع به لغت parentage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parentage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parentage

لغات نزدیک parentage

پیشنهاد بهبود معانی