امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Parenthetical

ˌpærənˈθetɪkl ˌpærənˈθetɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
وابسته به دو کمانک، پرانتزی، کمانکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
(قرار داده شده) میان دو کمانک، دارای کمانک
adjective
(جمله یا عبارت) معترضه (parenthetic هم می‌گویند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parenthetical

  1. adjective incidental
    Synonyms: bracketed, by the way, episodic, explanatory, extraneous, extrinsic, incidental, in parenthesis, inserted, intermediate, interposed, qualifying, related, subordinate
    Antonyms: basic, consequential, important

ارجاع به لغت parenthetical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parenthetical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parenthetical

لغات نزدیک parenthetical

پیشنهاد بهبود معانی