امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Participant

pɑːrˈtɪsəpnt pɑːˈtɪsəpənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    participants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
شرکت‌کننده، شریک، سهیم، همراه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- two of the participants in the meeting
- دو تا از شرکت‌کنندگان در جلسه
- He has been an active participant in the discussion.
- او شرکت کننده‌ای فعال در بحث بوده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد participant

  1. noun person who takes part in activity
    Synonyms: actor, aide, a party to, assistant, associate, attendant, colleague, contributor, helper, in, member, partaker, participator, partner, party, player, shareholder, sharer
    Antonyms: fan, spectator

لغات هم‌خانواده participant

ارجاع به لغت participant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «participant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/participant

لغات نزدیک participant

پیشنهاد بهبود معانی